رمضان و ادب و هنر
ما خروسان، چون موذن راستگو
هم رقیب آفتاب و سایهجو
پاسبان آفتابیم از درون
گر کنی طشتی به روی ما نگون
هنگامی که کودک بودم، شبهای رمضان برایم زیبا بود، چرا که شور و شوق و هیجان خاصی را در آن میدیدم. مادربزرگ در شبهای تابستانی ماه رمضان در قوچان مرا بالای بام کاهگلی خانه یکی از اقوام میبرد و در کنار خودش مینشاند و در حالی که برای متوجه ساختنم به زیباییهای شب تشویقم میکرد به ذکرخوانی و زمزمهاش مشغول میشد. یک سال هم در روستای فرخان نزدیک قوچان در خانه قوم دیگری به نام خسروپور همین متوجه ساختن را تکرار نمود. آن زمان میدیدم که زنان روستا در دل تاریکی و در جوار نور چراغ انگلیسی (فانوس) چه تلاشی دارند. بوی نان تازه و چوبهای سوخته در هم میآمیخت. نسیم که میآمد بوی جاشیر و ابدرنجوبه و شبدر و درمنه ترکی میآورد و در این میان صدای مرد شب خوان بلند بود که بر بام خانهاش مشرف به امامزاده فرخان، به صدایی خوش مناجات میکرد. آن همه زیبایی، صدای خروج آرام جریان آب از مظهر قنات روستا شنیده میشد. موسیقی حیات زمین را میشنیدم و نمیفهمیدم نور ستاره و نور ماه و ذکر مردمی که نور خدا در دلشان بود درهم میآمیخت. به هنگام اذان صبح، فجر نور، جهان را در پهنه کوچکی از گستره زمین به استقبال میرفتند. من هنوز حیران آن روند رشد آرام روح معنویت در آن جامعه کوچک هستم.
سالها گذشت و شهری شدیم. کمکم دیگر کسی به بام نرفت. موذن محله پیر شد و مرد و کسی غم او نخورد، چرا که رادیو یک موذن را در اختیار همه قرار میداد. فقط کافی بود پیچش را بپیچانیم. باور کنید من بچههایی را دیدم که بهخاطر دیر روشنکردن رادیو در وقت پخش اذان از پدرشان چه کتکهایی میخوردند. آن اوایل که صدای تیکتاک را نمیدانم از روی چه ساعتی ضبط کرده بودند. هنگامی که شروع به پخش میشد خیلیها به طنز میگفتند: این هاون را چه کسی در وقت اذان میکوبد!
سالها نقاره ماه رمضان و نقاره سحرها را از نقاره خانه حضرت رضا علیهالسلام شنیدم. آن سال که وبا آمد و ما پشت در سفرهخانه حضرت به انتظار رسیدن تیل و پنیر و نان سنگک حضرتی تا صبح جلوی در سفره خانه که در محل بست بالا، میان دکانها، قرار داشت، نشستیم و سرمای سحر، تنمان را لرزاند. آن سال که سنگی بزرگ آمد و پشت پنجره پولاد حضرت رضا علیهالسلام شبنم زد و همه گفتند: سنگ گریه کرد، آن سال که شتر فراری از کشتارگاه، دمان و غران به پشت پنجره پولاد آمد و آن سالهایی که همه، صفای دوستی بود، زندگی زیر سایه شمشیر را با عشق و محبت میگذراندیم. آن سالها پشت پنجره پولاد بود که با دوستان شهیدم منصور شعبانپور که منوچهرش میگفتیم و هادی امت رضا، پیمان دوستی تا ابد بستیم و به سال نشد که آنان همراه کاروان شقایق رفتند و من از قافله جا ماندم و واماندم.
آیین سَحَر
پیشخوانی رمضان
ایرانیان مسلمان بنا بر یک رسم کهن عادت کرده بودند که یک تا سه روز پیش از رویت هلال ماه رمضان به پیشباز این ماه بروند. به همان شکل هم در هنگام سحر، یک ساعت به اذان مانده، به بام خانه خود میرفتند، یا در بسیاری از جاها در گلدسته مسجد مناجات سحر را با آداب خاصی میخواندند. مضمونی که در اشعار انتخابی آنان میآمد، استقبال از رسیدن چنین ماه پر برکتی را میرساند که بسیار جذاب و دلنشین بود، اما مهمتر از همه در شروع این مناجات دعوت مردم به فرستادن صلوات بود. نکته مهم آن که مومنینی که صدای پیشخوانی رمضان را میشنیدند با صدای بلندی به عنوان همدلی، صلوات میفرستادند و شنیدن این صدا از خانههای یک محله در آن واحد، در دل شب عظمت و شکوه همدلی ایمانی را به اثبات میرساند. به عنوان مثال در سیستان چنین میخواندند:
اول به خدای حی داور صلوات
دوم به رسول تاج بر سر صلوات
سوم به تمام کوفیان لعنت باد
چهارم، به صاحب ذوالفقار دو سر صلوات
اینگونه آوازها برای شروع پیشخوانی ماه رمضان، اغلب در چهارگاه اجرا میشده و بهرهای از هنر چاووشخوانی داشته است. در برخی نقاط به این افراد چاووش سحری میگفتند و در شعر شاعران ایران نیز از آنان یاد شده است و نام آورده شده.
موسیقی رویت هلال
آیین رویت هلال در دو زمان اجرا میشد:
الف: اول ماه رمضان برای دیدن هلال ماه رمضان و ثبوت آن
ب: آخرین شب ماه رمضان برای دیدن هلال ماه شوال و ثبوت آن
در این آیین، افراد منطقه محله و در شهرها بزرگان شهر به اتفاق یک یا دو نفر نوحهخوان خوشصدا، به بلندیهای مشرف به منطقه خود رفته و (در مکانهایی که سیدی میزیست او را نیز با خود همراه میکردند) از قبل متمولین نقل و شیرینی آماده میکردند. دهلزنها، نقارهزنها ، کرنانوازها نیز به عادت کهن در محل حضور مییافتند، چشمها به آسمان دوخته میشد و پس از آن که هلال ماه رویت میشد و بزرگان تصدیق رویت مینمودند، نوحهخوان جمع را به صلوات فرستادن دعوت میکرد و پس از آن شروع به خواندن آوازها میکردند. این آوازها اغلب در تکریم و استقبال از ماه رمضان و به هنگام پایان ماه رمضان در درخواست قبول طاعات از درگاه الهی و خداحافظی با این ماه بود. به این آوازها در هر نقطهای نامی داده شده بود، چونان: یارمضان، مرحبا، الوداع. رمضانیهخوانی ولی در اصل از یک مضمون برخوردار بود. در هنگام خواندن آواز رویت هلال نقل و شیرینی بین جمع حاضر تقسیم میشد، سپس هر کس برادر دینی خود را به یمن فرارسیدن زمان نزدیکی دلها میبوسید و در پایان تقسیم نقل و شیرینی و آواز رویت هلال. نوازندگان حاضر ساز کوبهای و یا بادی خود را به صدا درمیآوردند تا تمام ناحیه متوجه شوند. حضور سید در جمع علاوه بر احترام از این طریق به خاندان پیامبر و ائمه طاهرین، بدین سبب بود که شگون میدانستند که پس از دیدن هلال ماه به چهره او بنگرند تا مورد لطف جد ایشان قرار گیرند.
آواها و نواهای «بیدارسازی»
ایرانیان برای به موقع بیدارکردن مومنین از خواب، در گذشته تمهیدات گوناگون و زیبایی اندیشیده بودند که مهمترین وظیفه و زیباترین شکل آن، بهرهگیری از تنوع موسیقایی بود. در هر منطقه بسته به باورهای خاص قومی قبیلهای و عرفی، بیدارسازی به شکلی زیبا صورت میپذیرفت که بهعنوانهای زیر نامبرده شده و معرفی میشوند:
سحرخوانی
افراد خوشصدا، به حسب وظیفهای که میراث اجدادیشان بود و یا به حسب تکلیفی که بر خود واجب میدانستند، یک ساعت یا دو ساعت به اذان مانده، مناجات زیبایی را که اغلب منتخبی از اشعار شاعران پهنه ادب پارسی بود، بر بام خانهشان با نواهایی خوش به اجرا درمیآوردند. مردم با این آوازها بیدار میشدند و به تدارک سفره سحری میپرداختند. این آوازخوانی در هر نقطه نام خاصی دارد، اما در مضمون، نیایش و توسل در آن جاری است که این نامها بدینگونهاند: مناجاتخوانی، مناجات سحری، سحرخوانی، شبخوانی رمضان، سحرآوازی و ...
اما اگر منطقه وسیعتر بود، خوشخوانها به صورت چند نفره- از دو تا چهار نفر- به مسجد محله میرفتند و در گلدسته مسجد جا میگرفتند و به نوبت به صورت تکصدایی و یا دوصدایی مناجات سحری را میخواندند. به این عمل گلدستهخوانی میگفتند و افرادی که به این عمل میپرداختند، گلدستهخوان نامیده میشدند.
اینان تا نزدیک اذان کار خود را انجام میدادند. به نزدیک اذان که میرسیدند ابیاتی را میخواندند که در پایان هر بیت آن یک صلوات بود و همین رمزی بود که مردم تازه بیدار شده را آگاه میکرد که دیگر وقت کمی برای خوردن سحری دارند. به این کار صلواتخوانی میگفتند، به عنوان نمونه:
صلوات را خدا گفت، در وصف انبیا گفت، رسول صلیالله علیه و آله مصطفی گفت، علی علیهالسلام مرتضی گفت صل علی محمد صلوات بر محمد.
بعد از علی علیهالسلام حسن علیهالسلام بود، چون غنچه در چمن بود، صل علی محمد صلوات بر محمد.
در پایان کار آنان، دعاخوان دعای سحر را میخواند و سپس موذن اذان خود را به گوش مومنین میرساند. مهمترین موضوع در اجرای موسیقی آوازی اینان، مهارتشان در نوع نغمات بود که آن روز چه روزی است و یا اتفاق خاصی افتاده، سوگ است یا سور یا حادثه. هنری که امروزه بدون نگرش به هنرمندانش مضمحل شده و از بین رفته. به متن شعری که در آداب گلدسته خوانی در ناحیه گز اصفهان اجرا میشده توجه فرمایید:
خلاف هر شبم امشب خوشم بحمدالله
که آنچه خواستهام، گشته مستجاب امشب
عجیب نیست که دورم از شاهد و شراب
مرو ای عمر با شتاب امشب
سحرخوانی به همراه سازکوبی
در این نوع که به صورت جمعخوانی به همراه سازی کوبهای مانند دهل، دهل دستی و یا طبلک اجرا میشده است، عدهای از جوانان هر منطقه یا محله یک تا دو ساعت پیش از اذان صبح به کوچه یا خیابان آمده و به همراه نوازنده برای بیدارسازی مومنین با خواندن آوازهای جمعی خاص به راه میافتادند. مردم در پایان ماه رمضان به عنوان تشویق، کمک نقدی یا کالایی مینمودند. این آداب در هر منطقه نام خاصی داشت که به عنوان نمونه از دو منطقه شاهدی میآوریم:
الف: دم دم سحری در بوشهر: جوانان این آواز را به همراه ساز کوبی دمام در ماه رمضان برای بیدارسازی مومنین میخواندند:
تکخوان: السلام یا شهر الرمضان
جمع: السلام یا شهر رمضان (کوبش دمادم)
تکخوان: همه خوابند ما بیداریم
جمع: السلام یا شهر رمضان (کوبش دمادم)
تکخوان: به حق لااله الاالله
جمع: السلام یا شهر الرمضان (کوبش دمادم)
تکخوان: السلام یا شهر الرمضان
ب: الله رَمَضود در سیستان: جوانان این آوازها را به همراه سازکوبی دهل یا دهلک در ماه رمضان برای بیدارسازی مومنین میخواندند:
تکخوان: رمضوا الله، الله رمضوا
پاسخ جمع همان
تکخوان: رمضوا اومده برخودر و کلو
جمع: رمضوالله، الله رمضو
تکخوان: رمضوالله، الله رمضوا
تکرار جمع
تکخوان: رمضوالله خوش نوم خدا
جمع: رمضوالله الله رمضوا
تکخوان: روزه میگیره لاغر مشوی
جمع: رمضوا الله الله رمضوا
تکخوان: روزه میخورنو، کافر مشوی
جمع: رمضوا الله الله رمضوا
تکخوان: رمضوا اومده میهمانش کنه
جمع: رمضوا الله الله رمضوا
تکخوان: اشتر بابه ره قربتش کنه
جمع: رمضوا الله الله رمضوا(دوبار میخوانند)
تکخوان: اشتر بابه قربون نشوه
جمع: رمضوا الله الله(دوبار میخوانند)
تکخوان: گاو گوساله ره قربتش کنه
جمع: رمضوا الله الله (دوبار میخوانند)
جمع: بی بی یا، برخیز
ما را دیر شته
گوبور گوسله ره بکند و زیرشته
» نظر